پارادوکسی برای شازده! نقد وبینار 29 دی
🔸در روز بیست و نهم دیماه 1403 وبیناری، با حضور چند تن از عناصر شناخته شدهی جریان سلطنتطلب (علیرضا کیانی، حسن دانشور، ویدا تهرانی، هایده توکلی، فؤاد پاشایی و...) و به میزبانی کانال یوتیوب حزب رستاخیز ایرانگرایان برگزار شد.
🔸آنگونه که در بنیر تبلیغاتی این وبینار آمد، هدف از برگزاری آن، همراهی با رضا پهلوی و معرفیاش به عنوان چهرهی مورد وثوق همهی جریانات ضد ایرانی در دوران به اصطلاح گذار اعلام شده که البته با اقبال چندانی از جانب مخاطبین همراه نبود.
🔸آمار صرفاً هزار نفریِ مخاطبین وبینار، آن هم علیرغم گذشت بیش از دو هفته از رویداد مذکور حکایت از میزان اقبال جامعه و بویژه جریانات رقیب سلطنتطلبان به شخص شازدهی منتظرالسلطنه و در نهایت ناکامی عوامل برگزار کنندهی وبینار در رسیدن به اهداف خود دارد؛
🔸جالب اینجاست که حتی آن مخاطب اندک نیز پس از پایان سخنرانی این به اصطلاح بزرگان جریان سلطانخواه، از اینکه ساعاتی از عمر گران خود را صرف استماع جملاتی تکراری، کسلکننده و سراسر تناقض نموده و به تماشای افادههای سیاسی امثال کیانی نشستند، مأیوستر از همیشه از کردهی خود پشیمانند.
🔸با بررسی اظهارات و مطالعهی متن سخنرانیها میتوان علت ناراحتی معدود مخاطبین وبینار را دریافت. دادههای زیر ماحصل بررسی متون سخنرانی و مطالعهی نقدهای مطرح شده در این باره است:
1. ادعای وحدت و در عین حال تلاش برای تفرقهافکنی؛
از یک سو، برخی سخنرانان بر ضرورت اتحاد نیروهای ملیگرا تأکید داشته و خوهان کنار گذاشتن اختلافات میان جریانات مختلف اپوزیسیون هستند؛ اما از دیگر سوی، خود، نقدهای تندی به جریانات رقیب داشته و اقدامات پیشین آنان را، بویژه در حوزهی لیدر سازی و معرفی رهبر اپوزیسیون به باد انتقاد گرفته و آنان را به پهلویستیزی و ایرانستیزی متهم نمودند!
2. تأکید چند باره بر رهبری فردی رضا پهلوی، در حالی که مداوماً از دموکراسی میگویند. در اینباره حتی برخی از سخنرانان به روشنی، رهبری رضا پهلوی را به عنوان تنها گزینهی معتبر مطرح کرده و خواستار تشکیل یک جبهه ملی و دولت موقت تحت فرمان تهماندهی میرپنج شدند. اگرچه رضا پهلوی خود را «رهبر دوران گذار» معرفی کرده اما تأکید بیش از حد نزدیکانش بر فردمحوری و عدم معرفی جایگزین برای او، موضوعی است که با اصول دموکراتیک که شخص شازده و هوادارانش همواره مدعیاش بودهاند در تناقض آشکار است.
3. نقش جامعه بینالمللی؛ بیاعتمادی کامل و در عین حال درخواست کمک؛
سخنرانان بر این باورند که قدرتهای جهانی و بویژه کشورهای غربی باید از خواستههای آنان حمایت کرده و نقش بینالمللی رضا پهلوی را به رسمیت شناسند؛ اما در عین حال، همین دولتها را به خیانت به اپوزیسیون و حمایت از جمهوری اسلامی متهم میکنند.
4. تأکید بر مشروطهخواهی و در عین حال، اصرار بر یک رهبریت مطلق؛
در بخشهایی از وبینار، مشروطهخواهی به عنوان یک سیستم مبتنی بر قانون اساسی، تفکیک قوا و محدود کنندهی قدرت پادشاه پیشنهاد شده؛ اما همزمان، رضا پهلوی را نه صرفاً به عنوان یک چهرهی نمادین، که به عنوان رهبر اجراییِ مطلقالعنان در آیندهی ایران مطرح میشود.
5. بیاعتنایی به نقش مردم در داخل کشور؛
سلطنتطلبان مدعی هستند که این حرکتها برای مردم داخل است و آنها نقش اصلی را در تعیین سرنوشت کشور دارند؛ اما تقریباً تمامی سخنرانان از افراد خارج از ایران بوده و مردم داخل ایران در این گفتوگوها هیچ نمایندهای ندارند. این تضاد نشان میدهد که یک گسست میان ادعای نمایندگی مردم داخل و واقعیت عملی وجود دارد.
🔸آنگونه که در بنیر تبلیغاتی این وبینار آمد، هدف از برگزاری آن، همراهی با رضا پهلوی و معرفیاش به عنوان چهرهی مورد وثوق همهی جریانات ضد ایرانی در دوران به اصطلاح گذار اعلام شده که البته با اقبال چندانی از جانب مخاطبین همراه نبود.
🔸آمار صرفاً هزار نفریِ مخاطبین وبینار، آن هم علیرغم گذشت بیش از دو هفته از رویداد مذکور حکایت از میزان اقبال جامعه و بویژه جریانات رقیب سلطنتطلبان به شخص شازدهی منتظرالسلطنه و در نهایت ناکامی عوامل برگزار کنندهی وبینار در رسیدن به اهداف خود دارد؛
🔸جالب اینجاست که حتی آن مخاطب اندک نیز پس از پایان سخنرانی این به اصطلاح بزرگان جریان سلطانخواه، از اینکه ساعاتی از عمر گران خود را صرف استماع جملاتی تکراری، کسلکننده و سراسر تناقض نموده و به تماشای افادههای سیاسی امثال کیانی نشستند، مأیوستر از همیشه از کردهی خود پشیمانند.
🔸با بررسی اظهارات و مطالعهی متن سخنرانیها میتوان علت ناراحتی معدود مخاطبین وبینار را دریافت. دادههای زیر ماحصل بررسی متون سخنرانی و مطالعهی نقدهای مطرح شده در این باره است:
1. ادعای وحدت و در عین حال تلاش برای تفرقهافکنی؛
از یک سو، برخی سخنرانان بر ضرورت اتحاد نیروهای ملیگرا تأکید داشته و خوهان کنار گذاشتن اختلافات میان جریانات مختلف اپوزیسیون هستند؛ اما از دیگر سوی، خود، نقدهای تندی به جریانات رقیب داشته و اقدامات پیشین آنان را، بویژه در حوزهی لیدر سازی و معرفی رهبر اپوزیسیون به باد انتقاد گرفته و آنان را به پهلویستیزی و ایرانستیزی متهم نمودند!
2. تأکید چند باره بر رهبری فردی رضا پهلوی، در حالی که مداوماً از دموکراسی میگویند. در اینباره حتی برخی از سخنرانان به روشنی، رهبری رضا پهلوی را به عنوان تنها گزینهی معتبر مطرح کرده و خواستار تشکیل یک جبهه ملی و دولت موقت تحت فرمان تهماندهی میرپنج شدند. اگرچه رضا پهلوی خود را «رهبر دوران گذار» معرفی کرده اما تأکید بیش از حد نزدیکانش بر فردمحوری و عدم معرفی جایگزین برای او، موضوعی است که با اصول دموکراتیک که شخص شازده و هوادارانش همواره مدعیاش بودهاند در تناقض آشکار است.
3. نقش جامعه بینالمللی؛ بیاعتمادی کامل و در عین حال درخواست کمک؛
سخنرانان بر این باورند که قدرتهای جهانی و بویژه کشورهای غربی باید از خواستههای آنان حمایت کرده و نقش بینالمللی رضا پهلوی را به رسمیت شناسند؛ اما در عین حال، همین دولتها را به خیانت به اپوزیسیون و حمایت از جمهوری اسلامی متهم میکنند.
4. تأکید بر مشروطهخواهی و در عین حال، اصرار بر یک رهبریت مطلق؛
در بخشهایی از وبینار، مشروطهخواهی به عنوان یک سیستم مبتنی بر قانون اساسی، تفکیک قوا و محدود کنندهی قدرت پادشاه پیشنهاد شده؛ اما همزمان، رضا پهلوی را نه صرفاً به عنوان یک چهرهی نمادین، که به عنوان رهبر اجراییِ مطلقالعنان در آیندهی ایران مطرح میشود.
5. بیاعتنایی به نقش مردم در داخل کشور؛
سلطنتطلبان مدعی هستند که این حرکتها برای مردم داخل است و آنها نقش اصلی را در تعیین سرنوشت کشور دارند؛ اما تقریباً تمامی سخنرانان از افراد خارج از ایران بوده و مردم داخل ایران در این گفتوگوها هیچ نمایندهای ندارند. این تضاد نشان میدهد که یک گسست میان ادعای نمایندگی مردم داخل و واقعیت عملی وجود دارد.
- ۱.۵k
- ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط